تجربه این روزها

ساخت وبلاگ

نهم فروردین شب آلاله گفت فردا میریم کارگاه . بعد مامان گفت به اکی بگید دارید میایید بدونه .. منم شادان گفتم خوب گبیم ناهار برای سوتی پلو بذاره با جوجه ... مامان رفت دستشویی آلاله گفت من ناهار نمیام چون محمد داره میاد . من نمی تونم محمد را تنها بذارم . محمد دوست پسر آلاله و فکر کنم قراره از این ببعد شریک آلاله باشه چون دیروز وقتی زنگ زد خانم هندی تا برای کلاس سوتین ثبت نام کنه مرتب می گفت من و دوستم می خواهیم کار تولبدی بزنیم .. اسمی از خواهر نبود . قبلنا منو خواهرم بود .. الان منو دوستم .. آدم چقدر سوسکی و آرام از دور خارج میشه . بعد اونجاس که رگ فیلم شنلی پروانه آدم میزنه بیرون و میگه که چی ... چرا باید حامی بشی و پشت و پناه .. ول کن ... رها کن این رابطه خواهری را بذار هر کسی خودش بره جلو .. شاید آزاده راست میگه آلاله زنرگ تر از ونه که بخواد وقتش را با بگذرونه اون بفکر خودش و زنگیشه .. آرخش هم کارگاهش می افته رو غلتک و از ایران میره و ما رو می کنه مراقب اموالش ... خواهری کیلویی چنده آرزو ... بکن .. ول کن .. رها کن .. خودش مهم باش .

نمی دانم تا وقتی تو این خونه و همراه همه ای باید به حرفشون گوش بدهی .. تنها چاره مستقل شدنه .. و این برنامه امسال منه .. من خونه و زندگی خودم را می خواهم و بس

تو کتاب خروج از مارپیچ که نیکو عیدی داد گفت باید باورها را بازنگری کرد و از آن مارپیچی که توش افتادی خودت را بکشی بیرون .. بازی تکراری را بس کن .. منم می خواهم بازی تکراری حمایت را بیخیال شم .

[22:19, 3/29/2021] Alaleh: ارزو ببین من محمد و کم کم میخوام به باباهم بگم
و به توام گفتم که نیازه یه مرد که توان داره باشه


و من اصلا معذب نیستم بابت این موضوع چون فکر من کاره
نه بچه بازی


نه میخوام تورو بندازم کنار نه رابطمو باتو بهم بزنم نه کارمو نابود کنم

چون راهی که شروع کردم و باید ببرمش جلو

هممون میخوایم کار کنیم
چه تو
چه من
چه خاله
چه محمد

خاله که اگر کار کنه کارای خودشو میکنه ۱۰۰٪
[22:23, 3/29/2021] Alaleh: بابت فردا هم من واقعا تصمیمم خونه خاله و نهار نبود


مگه قبلا نهارو چیکار میکردیم ؟

حالا اگر فردا میخوای تنها باشی میگم نیاد ...
اما میخوام یسری مسئولیت بهش بسپرم

بعدشم معذب برای چی
دو سری رفتیم
کار خودمونو کردیم

مشکل چیه ؟
آلاله شما فردا برید و کارهاتون را بکنید و خودت گفتی می خواهی یک چیزی بدوزی . همه چرخها هم میزانه و الگو هم هست . خیلی خوبه برنامه ریزی کردی . من اصلا ناراحت نیستم ولی در مورد خودم و نقشم تو کارگاه تو باید فکر کنم و بهت بگم من اینقدر توان دارم شاید واقعا بودنم سرعت شما را بگیره .. حتما دوتایی با سرعت بیشتری جلو میرید . تو حتما برنامه ریزی کردی ولی من واقعا مدل دیگه فکر میکردم الان نیاز دارم فکر کنم و تصمیم بگیرم . اصلنم ناراحت نمیشم . بگی نباش چون این هدف تو بوده و من قرار نیست آویزان باشم .. می دانم کلاس هم بری خیلی بهتر هم میشی شک نکن . ولی واقعا این دو دفعه هم نیم دانم چرا معذب بودم .. باید با خودم کنار بیام . فکر می کنم تصمیم میگیرم بهت میگم . ولی بدون همیشه پشتت هستم .
من برای اینکه راه بیوفتم نیاز دارم تمرین کنم
بدوزم
خراب کاری کنم
اما به خودم زمان دادم که فقط فروردین


از اردیبهشت باید ی نمونه کارخوب تحویل بدیم

قرار بود نمونه بدیم به فیتن اما دیدی چرخ ها تنظیم نبود


و حتی دوخت
و حتی الگو
و حتی چاپ


برای همین من این فرصت و گفتم رو خودم کار کنم

اونجا کارگاه توام هست
مال منو تو نداره

دلم میخواد از نیرو همه کمک بگیرم

و اصلا دلم نمیخواد معذب باشی و اویزون
این فکرا چیه ا


خیلی خوبه ... حالا فردا برو تمرین کن .. راه میافتی .. می دانم کارگاه منم هست . .

و مامان  .

چرا دخترم فکر کن اونم ی کارگره
فردا برات میگم
[00:30, 3/30/2021] Mama Maryam: آرزو ی دفعه پشت آلاله رو خالی نکن اون الان به ی نفر واقعا احتیاج داره از هر نطر کمکش کنه بابا که نمیتونه ولی اون چوونه از دستش برمیاد فکر کن اونم ی بابکه همکارت معذب شدن نداره شما میرید اونجا برای کار نه تفریح
[00:30, 3/30/2021] Mama Maryam: تا چشم بهم بزنی 5 ماه تموم شده  بلاخره این 5 ماه کارو باید به ی جایی برسونید
[00:30, 3/30/2021] Mama Maryam: آکی هم اومد بزار بیاد جواب اونو من میدم ولی واقع آلاله خودش تو استرس که این کارو به ی جایی برسونه
[00:30, 3/30/2021] Mama Maryam: زبونه آلاله رو اون درازه
[00:31, 3/30/2021] Mama Maryam: چون غریبه اس اون هم بلاخره اخلاق آلاله رو میدونه
[00:31, 3/30/2021] Mama Maryam: اول کار یکم سختی داره بیفته تو روال هم تو راحت میشی هم الاله
[00:32, 3/30/2021] Mama Maryam: تمام این سختی‌ها یادتون میره
[00:32, 3/30/2021] Mama Maryam: چون آلاله رو میبینم واقعا همش تو استرس
[00:33, 3/30/2021] Mama Maryam: بلاخره تو یا من باشیم در کنارش پسره هم وقتی ببینه خانواده اش کنارشون خودشو جمع وجور میکنه
[00:35, 3/30/2021] Mama Maryam: سو اسفاده نمیکنه
[00:39, 3/30/2021] Mama Maryam: دخترم آلاله هم اونجا رو گرفته خانوادگی کار کنه آکی هم اگه عرضه داشت میاد استفاده میکنه پسره کاری نداره فضولی کنه
[00:39, 3/30/2021] Mama Maryam: اونم سرش به کار خودشه
[00:40, 3/30/2021] Mama Maryam: ولی ما همراه آلاله باشیم اونم قوت میگیره دلش
[00:40, 3/30/2021] Mama Maryam: دیگه آلاله نمیتونه بره خرید کارای سنگین میندازه رو دوشه پسره

نمی دانم .. چرا دلم گرفته .. از مامان .. از خواهرم شاید خودم باشم و کاری که دوست دارم شرایط بهتر باشه و روابط حسنه تر . خدایا کمک کن .

نقل این صحبتا نیست ،داستان تفاوتها است ....
ما را در سایت نقل این صحبتا نیست ،داستان تفاوتها است . دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tasarofodvani بازدید : 105 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 18:37