روز 4 - باران

ساخت وبلاگ
می دانم نباید دلم برای کسی بسوزد چون عین شرک است ولی دلم برای نادیا می گیرد چرا و به جرمی باید این برخوردها را ببیند و دم نزند .. حس سوقط را برای میخائیل دارم ..و این حس نمی تواند اشتباه باشد .. من وقتی دلم چیزی می گه .. حتمن درسته .. دیشب خواب می دیدم در یک جمعی که کلی مرد نشسته باید کسی را برای رقص انتخاب کنند و فکر کن جرج کلونی من را انتخاب کرد . حتمن نماد و نشانی است .. وست دارم بفهممش .. 

می رم کلاسهای کلک ..فکر کنم جالب باشه .. می خواهم یک دوره ده جلسه ای خودم را محک بزنم و با سایه ام در یک جمع کوچک جلو بروم .. امیدوارم میخائیل نیاد .. دوست داشتم بیاد ولی الان فکر میک نم هر چی غریبه تر بهتر ... هورا 

بابا سرما خورده .. مامی نگران آقاجونه 

از زهرا خوشم نمیاد .. آدمها دنیای عجیبی دارند .. آسمان سرما داره .. برف میاد و حتی بارون .. چه عالی 

دلبر می شود تو شعور داشته باشی و سگاری را نکنی در حلق مردم . بخدا این هم نقض حقوق شهروندی است . 

دلبر کاش بودی و با هم می رفتیم کلاسهای نیمه تاریک وجود .. من اصرار دارم چون می تونیم با هم ترجبه کنیم .. و مهم این است . 

دلم می خواست به فربد بگم ولی راستش برنامه تو را نمی دانم شاید یهو این وسط سر در بیاری و ... 

من مشتاق درگونی هستم .. می خواهم یک دگرگونی اساسی را تجربه کنم 

کلاس دوخت و دوز هم دوست دارم 

+ نوشته شده در  دوشنبه چهارم دی ۱۳۹۶ساعت 16:52&nbsp توسط تصرف عدوانی   | 

نقل این صحبتا نیست ،داستان تفاوتها است ....
ما را در سایت نقل این صحبتا نیست ،داستان تفاوتها است . دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tasarofodvani بازدید : 151 تاريخ : شنبه 9 دی 1396 ساعت: 13:50