سوم آبان - فردای تبلد من

ساخت وبلاگ
من باز من نو شدم و در آغازی دیگر قرار دارم ... خدایا ممنونم بابت این اتفاق خوب یعنی بودن من و فرصتی برای بیاد آوردن آنچه بودم و این بهترین اتفاق عالم من است . مامان و بابا ... آلاله و آژاده .. خانواده .. آرام . مجتبی .. هومن . نادیا ... همه رفقای خوبم .. خدایا ممنون .. دلم برای مهیار تنگ شده بودا ... و مهم تر از اینکه دلم می خواست روز تولدم یادش بود و برای من صدایی می گذاشت .. شاید همه این تلخی ها رد می شد ...

خواهرزاده ها نازم هم در روز تولد من وارد رحم مامانشون شدم و امیدوارم هر چی خیر و صلاحه این زوج هست پیش بیاد و خانواده روشن بشه ... صبح از سر فاطمی که بالا می آمدم حقیقی را دیدم . حقیقی هم آدم جالبی .... امیدوارم کم نیاره و پیروز بشه

خدایا ممنون ازت ... از تولد شادان امروز در دفتر بنای ماندگار از خوردن کیک و غذا .. از خندین با حضور علی و بابک و مینا و ساجده و مهرافزا ... از همه اتفاقات خوب

ازنادیا .. ادین .. صنم و سوانا .. از تبریک آخر شب مهیار .. از شادانی مامان و بابا ... خدایا به من حوصله بده تا بتوانم با صبوری خوب زندگی کنم

+ نوشته شده در  چهارشنبه سوم آبان ۱۳۹۶ساعت 16:22&nbsp توسط تصرف عدوانی   | 

نقل این صحبتا نیست ،داستان تفاوتها است ....
ما را در سایت نقل این صحبتا نیست ،داستان تفاوتها است . دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tasarofodvani بازدید : 138 تاريخ : چهارشنبه 24 آبان 1396 ساعت: 18:36