تاسوعا سال 96

ساخت وبلاگ
سلام مهربان خدای من . من بارها نوشتن را آغاز کرده و هر بار اتفاقی سبب شد تا من فراموش کنم و نوشته گذشته من یا نابود شود .. یا گم شود در روزگار

اینبار نیز از این نعمت خدادای اسفتاده می کنم و باز در آغاز پایان روزهای 36 سالگی می نویسم . از تمامی آنچه ممکن است بر من بگذرد و کسی جز من و تو از آن خبر نداشته باشیم . اما دم می خواد دز این هستی جایی ثبت شود .. شاید برای دخترکم آبان .. شاد برای هزاران دختر دیگر

یک اتفاقاتی در دنیا باعث می شود تا آدم همه چیز را به فراموشی بسپارد تا شیاد راحت تر زندگی کند . اما نمی شود همه چیز بر تارک دنیا نوشته می شود و هست .. بعد از غلامحسین .. علی نوین پور .. فربد .. علی ها آمدند .. مهدی آمد .. ایمان .. و خیلی ها دیگر .. شاهکار آخرم کاوه بود .. که داشت از من یک دیوونه می ساخت و من تن به بازی اون داده بودم .. آدمی که به همه چی شک داشت .. ولی الان بگمانم خب من که از زندگی این آدمها خبر نداشتم .. حتمنی چیزهایی بوده که باعث شده این آدمها این مدلی رفتار کنن و من مسئول رفتار آنها نیستم و باید آنقدر قوی بشوم که بتونم این گذشته را رها کنم و بقولی باهاش به صلح برسم . و از نو شروع کنم . مگر نگفته اند هر روز مرا تازه خدایی دگر است .. بیزام از آن کنه خدایی که تو داری .. من نیز هر روز خود را جدید تر می خواهم و مهربانتر و عاشق تر ..

و هنر آخرم آشنایی با مهیار بود که مثل نسیم پاییز آنچنان شیرین آمد که من مست شدم یهویی در یک روز جمعه .. از خانه پدری باز می گشت و موسیقی را بارها گوش داده بود و منو شریک این شادمانی حسی خود و من چقدر شادان شدم .اما این فقط آغاز یک تصرف عدوانی بود که برای من سرمستی داشت و برای او یک امر عادی بود .. من داشتم خیال دوست داشتن را با خودم حمل می کردم و او عادی زندگی می کرد .. و این بخش واقعی زندگیست . حال هر چی بوده و هست .. من گاهی از بودنش شادانم و حال او در سفر است ... رفته به قول خودش آرامش .. امیدوارم آرامش و خیال راحت مهمان دلش باشد و با کوله باری از شادی باز گردد. ترسیدم که شاید با زنی همسفر شده باشد .. ترسیدم .. کسی دیگر در قلبش باشد .. ولی ایدم افتاد .. من از تو مهربانتر چه کسی را دارم که برایش بنویسم .. پی آغاز ردم به نوشتن و این لذت را ادامه می دهم .. شاید روزی من همراه قلبش باشم.. شاید روزی خدایا بفمههم چرا من این گونه روزگار می گذرانم و من هم حتمن عشق و دوست داشتن مهمان قلبم خواهد شد و هر روز سعی می کنم خودم را آماده کنم . .سعی می کنم زندگی سالمی داشته باشم و جسمم را هم سالم نگه دارم .. دل را غرق تنمای عشق کن که لایق آن باشم . ممنون خدای مهربانم .

+ نوشته شده در  شنبه هشتم مهر ۱۳۹۶ساعت 17:11&nbsp توسط تصرف عدوانی   | 

نقل این صحبتا نیست ،داستان تفاوتها است ....
ما را در سایت نقل این صحبتا نیست ،داستان تفاوتها است . دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tasarofodvani بازدید : 138 تاريخ : چهارشنبه 24 آبان 1396 ساعت: 18:36